زیباییشناسی حکما و عرفا مربوط به کل هستی است
دکتر شهرام پازوکی عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در نشست علمی " حکمت و عرفان هنری مکتب شیراز" در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، موضوع مقاله خود را دو کتاب ابحر العاشقین روزبهان بقلای و درالتاج قطب الدین شیرازی عنوان کرد و گفت: در میان عارفان و حکمایی که ذیل عنوان مکتب شیراز قرار دارند موضوع زیبایی وحکمت آن از موضوعات اصلی است . آنان زیبایی را نه مفهوم مدرن بلکه به معنای خاصی که درعرفان و حکمت اسلامی از آن سخن گفته می شود، می شناسند.
محمود فرشچیان درباره واکنش مسئولان سازمان میراث فرهنگی و سایر نهادهای مرتبط به خبرنگار مهر گفت : بزرگان و مسئولان ما گاهی بنا بر اقتضائات مملکتداری و سیاسی در مورد این مسائل سکوت می کنند اما متاسفانه اعراب هیچ توجهی به این مسائل از خود نشان نمی دهند و با کار خود هنر ایرانی را مورد تهاجم قرار داده اند.
ما كه به عنوان مرجع و وليّ فقيه رساله طبع ميكنيم ، يعني جان و مال و ناموس و عِرْض مردم مسلمان را بدست ميگيريم و در تحت پوشش اراده و قواي فكري خود مسلّط ميپنداريم ، نبايد لاأقلّ در مسألۀ توحيد هم قدمي زنيم؛ و خداي ناكرده اين فتاوي موجب هتك نفوس و اموال و نواميس و اعراض نگردد . ما لازم نيست خود را پاسدار و نگهبان جا بزنيم؛لاأقلّ دشمنِ شمشير بدست بر نفع خصم مشرك ، و بر ضرر اين فرد مسلم موحّد نبوده باشيم! « ما را به خير تو اميّد نيست؛شرّ مرسان » !
در کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» به رابطهی مستقیم مسیحیت اروپایی با تشیع صفوی اشاره میکند که در رقابت با حکومت عثمانی سنی مذهب شخصیتها و عناصر فرهنگی مذهبی مسیحیت وارد مبانی فکری مذهبی حکومت شیعه وقت ایران میشود.
بدانكه اوّل چيزي كه حق سبحانه و تعالي بيافريد گوهري بود تابناك، او را عقل نام كرد كه اوّل ما خلق الله تعالي العقل و اين گوهر را سه صفت بخشيد: يكي شناخت حق و يكي شناخت خود و يكي شناخت آنكه نبود پس ببود. از آن صفت كه به شناخت حق تعالي تعلق داشت حسن پديد آمد كه آنرا نيكوئي خوانند و از آن صفت كه به شناخت خود تعلق داشت عشق پديد آمد كه آن را مهر خوانند و از آن صفت كه به نبود پس ببود تعلق داشت حزن پديد آمد كه آنرا اندوه خوانند و از اين هر سه از يك چشمهسار پديد آمدهاند و برادران يكديگرند. (سهروردي، مجموعهی مصنفات، ج3، ص 268-269)
اگر موضوع صحّت اجازة شخص موردتوجّه جدّي قرار نگيرد حتّي مخالفين تصوّف و عرفان هم ميتوانند چنين ادّعايي را داشته باشند. همچنين از ديگر معايب عدم توجّه به داشتن اجازة صحيح اين است كه هر كسي در هر گوشة دنيا بدون داشتن اجازه ميتواند خود را به نام استاد و مربّي عرفان و درويشي معرّفي كند و هر كار اشتباهي را مرتكب شود و آنگاه برخي كه توجّه به اصول عرفان و تصوّف ندارند، آن عمل يا عقيدة نادرست شخص را جزء تعليمات عرفاني و صوفيانه قلمداد كنند و بگويند كه همة عرفا و دراويش اين گونه هستند؛
اينكه فيض كاشانى مىگويد فقط تابع قرآن و اهل بيت است، اوّلاً مطلب تازهاى به زبان نياورده است، همه شيعيان چنين هستند و او نيز از اوّل چنين بوده است. مسأله اين است كه چگونه قرآن و تبعيّت از اهل بيت فهميده شود. ثانياً در دوره صفويه حكمت و تصوّف و كلام به جمع واحدى مىرسد، از اينرو هر كسى كه از ظاهر رو به باطن مىآورد، اهل تصوّف و حكمت مىشود، چنانكه فيض كاشانى نيز چنين بود.